پیشتر مسئله شاید بسیار سادهتر بود. اگر میخواستید فیلمی ببینید، به سینما میرفتید و برخی از بازیگران را تماشا میکردید که طبق یک سناریو و مجموعهای به دقتساختهشده ایفای نقش میکنند. حالا اما شاید این مجموعه عوامل وجود نداشته باشند، مگر بر روی صفحه نمایش کامپیوتر. ممکن است حتی بازیگران هم دیگر وجود نداشته باشند. در این شرایط این سوال پیش میآید که چرا وقتی میتوانید بهترین فیلم های جهان با بودجه کلان را در تلویزیون یا گوشی تلفن همراه خود تماشا کنید، به سینما بروید؟ آیا برای تماشای بهترین فیلم های جهان دیگر به پرده نمایش، نیازی نیست؟
میتوان استدلال کرد، با هر کیفیتی که این دوران دارد، هنر سینما در حال تجربه نوعی از انتقال است. ویژگی خاص این دوره ۱۰ ساله از این حکایت میکند که سینما با یک مسئله هویتی دست در گریبان است. آخر «فیلم» چیست؟ آیا یک مستند هشت ساعته و چند قسمتی که در سالن نمایش داده میشود، میتواند فیلم باشد؟ یک نمایش خانگی که توسط کارگردان محبوب منتقدان ساخته میشود و با سرویس استریم مخابره میشود، چطور؟
مجله معتبر سایتاندساند به انتخاب بهترین فیلم های جهان در دهه ۲۰۱۰ میلادی پرداخته است. در میان این فیلمها انواع بسیار مختلفی را میتوان یافت- فیلمهای گیشه، فیلمهای هنری، فیلمهای استودیویی، مستند و… . از فیلمهای آخرالزمانی و گانگستری گرفته تا فیلمهایی با قهرمانان تاریخی و یا روزمره. برخی از فیلمها نشاندهنده زمانهای هستند که ما در آن زندگی میکنیم و برخی دیگر کمک میکنند تا برای ساعتی از قید آن رها شویم. اما هرچه باشند، در دهه ۲۰۱۰ فیلمهای زیادی به نمایش درآمدند که ما را متلاشی کردند، از هم جدا کردند، ما را ترساندند، بهمان دلداری دارند و نیز باعث شدند به انسان خردمند (Homo sapiens) نزدیکتر شویم.
در این مقاله اسنپ اکسپرس مگ به بررسی چندی از بهترین فیلم های خارجی از نگاه مجله سایتاندساند میپردازیم.
1- مولان (2020) Mulan
فیلم سینمایی مولان یک درام اکشن و ادامه دار در دنباله بازسازی انیمیشنهای دیزنی ساخته شده است. نیکی کارو کارگردانی این فیلم اکشنی را بر عهده دارد که داستان این فیلم از کارتونی به همین اسم انتخاب شده است. داستان فیلم درباره دختری با نام مولا است است که Yifei Liu نقش اصلی را بازی میکند. این بازیگر ۳۰ ساله تا به حال بیش از ۲۵ فیلم چینی و آمریکایی را تجربه کرده است.
داستان فیلم درباره دختری جوان چینی است که خودش را شکل یک مرد جنگو در میآورد. داستان این فیلم مربوط به دورانی است که امپراتور چین فرمان داده تا از هر خانواده یک مرد باید در ارتش سلطنتی معرفی شود تا از کشور دفاع کند. به همین خاطر مولان هم میخواهد جانشین پدرش در جنگ باشد؛ زیرا پدرش توانایی جنگیدن ندارد و ممکن است آنها پدرشان را در جنگ دست بدهند. فیلم سینمایی مولان قرار بود در ماه مارس ۲۰۲۰ روی پردههای سینما اکران شود؛ اما بهخاطر شیوع کرونا سازندگان این فیلم تصمیم گرفتند آن را در سرویسهای لایو استریم به نمایش بگذارند.
همچنین ببینید: فیلم های کره ای عاشقانه
2- دوازده سال بردگی (۲۰۱۳) 12 Years a Slave- استیو مککوئین
این فیلم، اقتباس استیو مککوئین (Steve McQueen)، کارگردان بریتانیایی، از کتاب سال ۱۸۵۳ سولومون نورثاپ (Solomon Northup) است. دوازده سال بردگی داستان زندگی نویسنده را شرح میدهد که چگونه به عنوان یک مرد سیاهپوست آزاد، ربوده شد، در اسارت فروخته شد و برای بقا تلاش کرد. این داستان صرفاً خاطرات یک برده نیست. بلکه داستان تحولاتی درونی است که ویژگیهای نهاد خشونتآمیز بردهداری را نشان میدهد. فیلم بیان میکند که چگونه بردهداری زندگی مردان، زنان، خانوادهها، نسلها و بنیان اخلاقی یک ملت را بهطور سیستماتیک نابود کرد.
استیو مککوئین که پیش از ساختن فیلمهای بلند در حوزه هنرهای تجسمی فعالیت میکرد، در یافتن لحظات زیبا و عجیبوغریب و زودگذر در داستان نورثاپ مهارت دارد. این کار باعث میشود که او تمام صحنههای وحشتناک تاریخی را به نماهایی دراماتیک و کابوسوار مبدل سازد. دیدن نگاه بازیگر نقش قهرمان، چیوتل اجیوفور (Chiwetel Ejiofor) از افق به دوربین و خیرهشدن به بینندگان با نگاهی ملتمسانه باعث میشود تا احساس کنیم که عصری نفرینشده بر سرمان آوار شده است.
3- دانکرک (۲۰۱۷) Dunkirk – کارگردان کریستوفر نولان
کریستوفر نولان پس از سهگانه شوالیه تاریکی و چندین حماسه فضایی درونی/خارجی مانند سرآغاز و میانستارهای به چیزی نزدیکتر به خانهمان روی آورد. فیلم جنگی حیرتانگیز او درباره نبرد دانکرک در سال ۱۹۴۰ و متعاقب آن نجات سربازان بریتانیایی، بلژیکی و فرانسوی از سواحل فرانسه است. نولان در این فیلم تماشاگران را مستقیماً بدون هشدار یا توضیح زیادی وارد صحنه نبرد میکند.
این فیلم نیز به مانند دیگر فیلمهای او دامنه عظیمی از رویدادها و تجربیات فردی را درون خود میگنجاند که آن را از یک فیلم جنگی صرف فراتر میبرد. دانکرک فیلمی است که بر جنبههای مختلف نبرد از زمین، دریا و هوا تمرکز دارد و ستیز یک ملت برای بقا را در زیبایی و وحشت نفسگیرش به تصویر میکشد. در دانکرک بهجای دیالوگهای شعارگونه و قهرمانانه، با داستانی بدون قهرمان روبرو هستیم که فضای رعبآور و قساوت جنگ را نشان میدهد.
همچنین ببینید: بهترین سریال های کره ای جدید
4- مرد ایرلندی (۲۰۱۹) The Irishman – مارتین اسکورسیزی
مارتین اسکورسیزی پس از ۲۵ سال دوباره به سراغ دوئت رابرت دنیرو و آل پاچینو میرود. این فیلمساز آمریکایی ادعا میکند که بهدنبال «چیزی عمیقتر و تعیینکنندهتر است».
داستان در دهه ۱۹۵۰ روایت میشود. فرانک شیرن، کهنهسرباز ایرلندی-آمریکایی، با بازی رابرت دنیرو (که حالا در خانه سالمندان زندگی میکند) راننده کامیونی بوده است که طی ارتباط با مافیا به قاتلی قراردادی تبدیل میشود که برای جیمی هوفا (آل پاچینو) کار میکند. فیلم روایت زندگی شیرن است که گذشته خود را به یاد میآورد: گذشتهای که در آن جیمی هوفا ناپدید میشود.
آنچه اسکورسیزی بدان علاقهمند است – چیزی که او همیشه به آن اهمیت میداد – نه واقعیتهای تاریخی، بلکه احساساتند. مانند بسیاری از فیلمهای دیگرش، «مرد ایرلندی» مدتی را صرف ترسیم ساختارهای قدرت و الگوهای رفتاری میکند که بر بخش خاصی از واقعیت حاکم است. اختلاس، اخاذی و نفوذ همه شخصیتها را به خود مشغول کرده است، اما مرد ایرلندی، مرکز عاطفی خود را در فراز و فرودهای دوستیشان مییابد. در میان فیلمهای مافیایی اسکورسیزی، این فیلم رقیقترین احساس و کمترین همذاتپنداری را نسبت به زندگی مافیا دارد؛ بدین رو، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
همچنین ببینید: خنده دار ترین فیلم های جهان
5- رشته خیال (۲۰۱۷) Phantom Thread – پل توماس اندرسون
«مرا ببوس، دلبرکم، پیش از آنکه بیمار شوم». سفر پل توماس اندرسون به دنیای مد بریتانیایی دهه ۱۹۵۰، نوعی فیلم سفارشی اما بهشدت ظریف است که از یک فیلمساز دقیق انتظار دارید. کارگردان، همانند شخصیت اول داستان، رینولدز وودکاک با بازی دنیل دی لوئیس (Daniel Day-Lewis) که به ظریفترین جزئیات لباس توجه نشان میدهد، در تمام پلانها و میزانسنها به امور جزئی و ظریف توجه میکند؛ برای او فیلم همانند عمل دوختن است.
این ظرافت با پویایی عشق به سطحی دیگر ارتقا پیدا میکند. وودکاک فکر میکند در آلما (Vicky Krieps) که خدمتکاری لوکزامبورگی است الههای یافته است. او آلما را به دنیای منزوی اما مجلل خود که با پوشاک آراسته شدهاند راه میدهد. آلما برای او شخصیتی الهامبخش است، اما خود آلما میخواهد بیشتر شبیه یک شریک عاطفی به نظر آید. آلما تلاش میکند به وودکاک یادآوری کند که هنرمندان بزرگ نمیتوانند تنها با کار زندگی کنند.
فیلم تصویری مداوم از مراحل انحرافی یک تکامل انحرافی را نشان میدهد. (همانند صفحه شطرنجی که در آن نیروی مقاومتناپذیر و اجسام غیرقابل حرکت دائماً به مکانهای مختلف روی صفحه حرکت میکنند). به یک معنا، فیلم بیشتر لحنی شبیه به یک حکایت دارد. زبانی که شخصیتها به کار میبرند، پرترهای کاملاً معاصر را ارائه میکند (با فحاشیهای مکرر؛ این فیلم در درجهبندی R قرار گرفته است، هرچند فاقد برهنگی، تصویر جنسی و خشونت فیزیکی است و صرفاً به دلیل زبان و احتمالاً مضامین آن رتبه R دارد). چیزی که معمولاً یک وصلت یا ازدواج بد نامیده می شود.
6- شبکه اجتماعی (۲۰۱۰) The social Network – دیوید فینچر
با مارک زاکربرگ آشنا شوید – دانشجویی نِرد و افسرده در دانشگاه هاروارد که در نهایت فیسبوک را تأسیس کرد. او در این راه به شریک خود ادواردو ساورین خیانت کرد و دنیای اجتماعی مجازی را بنا نهاد. این فیلم اقتباسی است از رمان میلیاردهای تصادفی که آرون سورکین فیلمنامهاش را نوشته و دیوید فینچر آن را کارگردانی کرده.
از لحظهای که زاکربرگِ نابغه فهمید که چگونه میشود مردسالاری سمی را به یک صنعت میلیارد دلاری تبدیل کرد، میتوانید مشاهده کنید که چطور نویسنده و کارگردان به تشریح باهوشترین مرد جمع میپردازند. آنچه «شبکه اجتماعی» به ما نشان میدهد، یک داستان تاریخی درباره شکلگیری فیسبوک نیست، بلکه روایتی است در مورد مضامینی چون دوستی، وفاداری، حسادت، طبقه و قدرت.
7- مهتاب (۲۰۱۶) Moonlight – بری جنکینز
مهتاب یک درام آمریکایی محصول سال ۲۰۱۶ به نویسندگی و کارگردانی بری جنکینز (Barry Jenkins) است. این فیلم در چندین نظرسنجی معتبر به عنوان یکی از بهترین فیلم های جهان در دهه ۲۰۱۰ انتخاب شدهاست. مهتاب بر اساس نمایشنامه نیمه-زندگینامهای منتشرنشده، اثر تارل آلوین مککرنی (Tarell Alvin McCraney) ساخته شده است. جنکینز با ترسیم مسیر پرپیجوخم زندگی یک پسربچه اهل فلوریدا از طریق سه دوره زمانی و با سه بازیگر متفاوت، عذابها و خلسههای زندگی آفریقایی-آمریکایی را برای ما در یک تلاقی سهگانه منعکس میکند.
مهتاب به سادگی، نگاهی عمیق، لطیف و دلسوزانه به یک انسان دارد. هر شخصیت، از فروشنده مواد مخدر محله گرفته تا مادر معتاد و پسر سرسخت دبیرستان، ویژگیهای چندگانهای را در دل خود جای دادهاند. هر نمای فیلم جذاب به نظر می رسد. این اثر شبیه پروژهای است که هر کارگردان بزرگ یک بار در زندگی آن را انجام میدهد؛ فیلمی که توانسته است مخاطبی که لایقش است را نیز پیدا کند.
8- هولی موتورز (۲۰۱۲) Holy Motors – لئوس کاراکس
استعارهای از بازیگری؟ کاوشی در نقشهای متعددی که ما هرروزه در زندگیمان بازی میکنیم؟ یا انفجاری از تخیل ناب برای زینتبخشیدن به پرده نمایش؟ پاسخ هر سه پرسش میتواند مثبت باشد. هولی موتورز کمدی سورئال هولناکی است که مدتی طول میکشد تا مانیفست آن درباره بیقراری مدرن را بفهمید.
اگر پیامی از فیلم در کار باشد، میتوان آنچه والت ویتمن زمانی در قالب کلمات آورده بود را بدان نسبت داد: «من وسیعام، من واجد کثرتها هستم».
لئوس کاراکس، نویسنده و کارگردان، دنیس لاوانت در نقش «آقای اسکار» را در پاریس رها میکند تا این بازیگر در طول یک روز، مجموعهای از «تکالیف» متفاوت را اجرا کند. ممکن است از او خواسته شود که یک هنرمند تصویرمتحرک باشد که در یک صحنه عاشقانه سورئال شرکت میکند و سپس در «تکلیف بعدی» به هیولایی بدل شود که مردم را به وحشت میاندازد.
هولیموتورز دائماً سرخوشانه دلالتهایی را به تصویر میکشد که نشان میدهند دنیا یک صحنه تئاتر است. فیلم از ما میخواهد تا دنیایی از نمایش را نظاره کنیم که در آن ماشینها نیز حرف میزنند. بدون شک هولی موتورز را میتوان یکی از بهترین فیلم های جهان در دهه اخیر دانست.
9- تونی اردمان (۲۰۱۴) Toni Erdmann –مارن آده
والدین زندگی میکنند تا فرزندان خود را شرمنده کنند. بچه ها وجود دارند تا والدین خود را ناامید کنند. این حقیقت، خوراک هزاران فیلم تسکیندهنده هالیوودی است که نام بعضیهاشان را میتوان حتی در لیست بهترین فیلم های خارجی قرار داد. اما این مسئله به نوعی دیگر دستمایه فیلم تونی اردمان به کارگردانی مارن آده (Maren Ade) است.
زاندرا هولر (Sandra Hüller)، یک مدیر اجرایی حرفهای به نام اینس است که نقش پدرش، وینفرید کنرادی، را پیتر زیمونیشک (Peter Simonischek)، ایفا میکند. یک انسان شوخطبع، خسته و تنها که چهره دیگر او، تونی اردمان است. او در سرتاسر فیلم زندگی فرزندش را به قهقرا میبرد، اما در انتها به یک روشنایی در زندگی او بدل میشود.
در طول سه ساعتِ خندهدار و غیرقابل پیشبینی، آده نوعی از پوچگرایی و هوج فمنیستی را ارائه میکند. در حالی که بازیگران او به وضوح یک رابطه پدر-دختری را ترسیم میکنند که در هیچ طبقهبندیای نمیگنجند، ارتباطی که مانند دیگر رابطههای پدر-فرزندی منحصربهفرد است. هر خانوادهای فکر میکند که عجیبوغریب است. تونی اردمان نه تنها با این ایده موافق است، بلکه به ما یادآوری میکند که باید از آن لذت ببریم.
10- انگل (۲۰۱۹) Parasite- بونگ جون-هو
انگل اثر ستایششده بونگ جون-هو، کارگردان و نویسنده اهل کره جنوبی است؛ فیلمی پرپیچوخم که به یکی از مسائل مهم زمانه ما میپردازد: لحظهای جمعی برای انتقام و خونخواهی. انگل که توسط خالق آن به عنوان «کمدی بدون دلقک، تراژدی بدون شرور» توصیف میشود، بیشتر شبیه آثار شکسپیر است تا هیچکاک: داستانی درباره دو خانواده از دو سر مخالف طیف اجتماعی-اقتصادی.
اعضای یک خانواده از طبقه کارگر، به تدریج خود را وارد زندگی یک خانواده ثروتمند میکنند و همه چیز پیچیدهتر از آنی میشود که میتوان تصور کرد. فیلم نقدهای خود را پیرامون مفاهیمی چون بیعدالتی اجتماعی به شکلی برجسته مطرح میکند که در آن مرزهای میان فقیر و غنی پر از شکاف میشود. بازیهای هوشمندانه و طراحی بینظیر فیلم آن را به یکی از بهترین فیلم های جهان در سالهای اخیر بدل ساخته است.
11- درون لوئین دیویس (۲۰۱۳) Inside Llewyn Davis – برادران کوئن
سال ۱۹۶۱ است. شهر نیویورک. زمان: عصر. جایی که لوئین دیویس با بازی اسکار آیزاک (Oscar Isaac) زیر نور چراغ به خوانندگی و نوازندگی مشغول است. این قطعه آغازین فیلمی است که برادران کوئن (Joel Coen / Ethan Coen)، به عنوان کارگردانان و نویسندگان، نقطه احیای موسیقی فولک در نظر میگیرند.
اگر به دنبال بهترین فیلم های جهان درباره موسیقی میگردید، بیشک درون لوئین دیویس یک اثر فراموشنشدنی است. کمدی-درام برادران کوئن در دنیایی از موسیقی میگذرد که تلفیقی از یک معصومیت کودکانه و پذیرش جهان از نگاه یک انسان سالخورده و خسته است. ریچارد ویلیامز درباره لوئین مینویسد که او شبیه به دِیو ون روک (Dave Van Ronk) ستاره بداقبال موسیقی فولک است، ستارهای متعلق به نسل پیش از باب دیلن. تنها دوستان لوئین، دو خواننده فولک به نام جین (کری مولیگان) و جیم (جاستین تیمبرلیک) هستند. مثلت عشقی میان لوئین، جین و جیم روابط آنها را پرتنش میسازد که با لحن طنزآمیز همیشگی برادران کوئن به تصویر کشیده میشود.
اگر به دنبال بهترین فیلم های خارجی در ژانر کمدی سیاه نیز میگردید، درون لوئین دیویس شاید بهترین گزینه باشد. لوئین سفر اودیسهوار خود را در فیلم آغاز میکند و از خیابانهای محله گرینویچ در نیویورک به باشگاهی در شیکاگو میرسد؛ جایی که یک غول موسیقی میتواند به او آن چیزی را دهد که در تمنای آن است. فیلم بررسی موسیقی فولک دهه ۱۹۶۰ آمریکا است و هر نما به مانند کاور یک آلبوم کلاسیک میماند. تصاویری که به نظر میرسد میتوان اشعار و نتهای موسیقی را بر روی آنها قرار داد.
12- انتخاب ویژه: جدایی نادر از سیمین (۲۰۱۲) A Separation – اصغر فرهادی
هرچند در این مقاله قصد داشتیم تا به معرفی بهترین فیلم های خارجی بپردازیم، اما قرارگرفتن نام جدایی، ساخته اصغر فرهادی، در لیست بهترین فیلم های جهان توسط سایتاندساند چیزی نبود که بتوانیم به راحتی از آن عبور کنیم.
جدایی نادر از سیمین که برنده اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان در سال ۲۰۱۲ است، پیرامون زندگی یک زوج ایرانی میگردد. سیمین (لیلا حاتمی) قصد دارد بههمراه همسرش نادر (پیمان معادی) و دخترش ترمه (سارینا فرهادی) از ایران برود. اما نادر به دلیل بیماری آلزایمر پدرش نمیخواهد او را رها کند. نادر برای مراقبت از پدرش، پرستاری به نام راضیه (ساره بیات) را استخدام میکند که بدون اجازه همسرش حجت (شهاب حسینی) در آنجا کار میکند. یک درگیری باعث میشود تا راضیه سقط جنین کند.
داستان فیلم، روایت تنشها و دوراهیهای اخلاقی و عاطفی است که برای مخاطب ایرانی بسیار آشنا و ملموس است. شخصیتهای فیلم تلاش میکنند تا به اصول و قواعد اخلاقی پایبند باشند، اما همواره بر سر دوراهیهایی قرار میگیرند که شبیه به یک ناحیه مرزی است و آنها (و مخاطبان) را مجبور میکند تا در این بنیانها و قواعد تجدیدنظر کنند.
جدایی نادر از سیمین، درست یا غلط بودن یک معیار اخلاقی را به تصویر نمیکشد، بلکه هدفش نشاندادن دشواری انتخاب است. همسر نادر میخواهد او را قانع کند که دست از مراقبتکردن از پدرش که دچار آلزایمر شده بردارد و برای آینده فرزندش ایران را ترک کند. اما نادر در برابر همسرش که میگوید: «او (پدرت) تو را نمیشناسد» پاسخ میدهد: «نه، اما من او را میشناسم». از این رو، فیلم موقعیتهای مهمی خلق میکند که در آن ما نمیتوانیم به سادگی دست به انتخاب بزنیم و در عینحال با هر دو کاراکتر همذاتپنداری میکنیم.
13- سهگانهی اصلی جنگ ستارگان
کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که عاشق سینما و فیلمهای جنگی و اکشن باشد ولی فیلم جنگ ستارگان را ندیده باشد. این فیلم که جزو بهترین فیلم های سه گانه تاریخ سینما قرار دارد توانست بسیاری را عاشق این سبک فیلم ها کند.
نسخه اول این فیلم توانست با بودجه 11 میلیون دلاری 775 میلیون دلار در سینماها فیلمش را بفروشد. همچنین نامزد دریافت 11 اسکار شد که توانست در 7 رشته با موفقیت جوایز را به نام خود کسب کند. یکی از این جوایزها بهترین موسیقی متن از جان ویلیامز بود.قسمت دوم از سه گانه اصلی جنگ ستارگان، در گیشه های سینمایی توانست به فروش 551 میلیون دلاری برد. همچنین در 4 رشته نیز نامزد اسکار شد. مردم از قسمت سوم از این سه گانه کمترین استقبال را داشتند و با فروش 475 میلیون دلار در گیشهها افت شدیدی نسبت به دو قسمت قبلی به نام خود ثبت کرد. قسمت دوم این سه گانه نیز چهار نامزدی اسکار به دست آورد.
سه گانه جنگ ستارگان یکی از پدیدههای فرنگی قرن بیستم بود که بدون شک آن را میتوان جزو یکی از گنجینههای ماندگان هنر هفتم نیز نامید. این سه فیلم توانستند تحولی بزرگ در سینما و روند فیلم سازی به وجود بیاورند. نسخه اول از این فیلم های سه قسمتی داستان لوک اسکای واکر که جوانی ماجراجو بود را روایت میکند. داستانی جالب و جا افتاده که در زمان خودش با محبوبیت بالایی روبه رو شد. نسخه دوم با بودجه زیاد، کارگردانی ماهر و داستانی متفاوت و جذاب، توانست به یکی از بهترین فیلمهای علمی تخیلی تا آن زمان تبدیل شود. نسخه سوم را میتوان پایانی شایسته بر دنیای فراموش نشدنی کارگردان این فیلم به نام جورج لوکاس نامید و علاقمندان این سری فیلمها را به اوج لذت رساند.
جمع بندی
در این مقاله از مجله اسنپ اکسپرس بهترین فیلم های جهان بین سال های 2010 تا 2020 را معرفی کردیم. این فیلمها اکثرا جزو بهترین فیلم های خارجی بودند که در این سالها اکران شدند. به نظر شما بهترین فیلم خارجی که در این سالها اکران شد چه بود؟
سؤالات متداول
چند مورد از بهترین فیلم های جهان نام ببرید؟
فیلم سینمایی کینه (The Grudge)، دولیتل (Dolittle)، پسران بد تا ابد (Bad Boys for Life)
بهترین فیلم های خارجی اکشن را معرفی کنید؟
فیلم سینمایی راه بازگشت (The Way Back) و فیلم سینمایی آرتمیس فاول (Artemis Fowl)
بهترین فیلم های آخرالزمانی را نام ببرید؟
از بهترین فیلمهای آخرالزمانی می توان به Shaun Of The Dead, nowpiercer نام برد.